حجتاالاسلام و المسلمين علیرضا پناهیان پس از انتخابات 88، در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) به دورانبندی جامعهي دینی و تحلیل مراحل رشد جامعهي دینی و چگونگی گذار از هر مرحله به مرحلهي دیگر پرداخت و از چهار زاویهي مختلف به روند تکامل جامعهي دینی نگاه کرد و به تحلیل وضع موجود پردخت؛ تحلیلهایی که بعدتر در یکی از برنامههاي دیروز امروز فردا با اجرای وحید یامینپور نيز به آنها اشاره کرد و مورد استقبال نخبگان قرار گرفت.
رجانيوز بهدليل تناسب زیادی كه یکی از این تحلیلها با شرایط امروز جبههي اصولگرایان دارد، آن را بازنشر ميدهد:
• در دورهي سوم مبارزه، برای اینکه مؤمنین بتوانند در اوج تعامل با یکدیگر قرار بگیرند، باید خیلی از خودگذشتگی داشته باشند. از خودگذشتگیهایی بسیار بیشتر از دوران اول و دوم. اگر در دوران اول از جان و مال میگذشتند و در دوران دوم اگر از آبرو میگذشتند، دیگر بالاتر از جان و مال و آبرو چیست که مؤمنین باید در دوران سوم از آن بگذرند؟ در دوران سوم، مبارزه خیلی سختتر و پیچیدهتر میشود. در این دوران، مومنان باید مایهي آبرومندی یکدیگر بشوند، خطای یکدیگر را بپوشانند و حتی کوتاهیهای دیگر مومنان را به خود نسبت دهند. گاهی آبرو دادن در راه خدا برای کسانی که شجاعت و یا زهد دارند، راحت است ولی این کار که آبروی همدیگر را تقویت کنند، سختتر به نظر میرسد.
• این کار، حتی نسبت به دوران دفاع مقدس هم، تلاش و مجاهدت بسیار بیشتری از انسان میطلبد. نه تنها مجاهدت، بلکه ایثارها و ازخودگذشتگیهای بسیار بیشتری را هم نیاز دارد. از خودگذشتگیهای عجیب و غریبی که اگر بخواهیم بدون تعارف صحبت کنیم، باید بگوییم این حرفها هنوز از قد و قوارهي نخبگان جامعه ما خیلی بزرگتر است. هر چند نا امید نیستیم و نمونههای عالی هم گوشه و کنار دیده میشوند.
• برای پشت سر گذاشتن دورهي سوم، اخلاقیاتی لازم است که جامعهي امروز ما هنوز فاصلهي بسیار زیادی با آنها دارد. تا زمانی که جامعهي ما دورهي سوم را به خوبی پشت سر نگذارد، بعید است ظهور حضرت بقیةالله عج محقق شود و ما لایق دیدار آن حضرت و بهرهمندی از حکومت ایشان شویم.
• اخلاقیات لازم برای پشت سر گذاشتن رقابتها و مبارزههای دورهي سوم هنوز در جامعهي ما رسم نشده است. امروز رقابت و مبارزه در جامعهي ما متأثر از روشهای غربی است، در حالی که مبارزه و رقابت در دورهي سوم، معنای کاملاً متفاوتی با آنچه در غرب رخ میدهد، پیدا میکند.
• این فرهنگ را باید میان سیاسیون و اهالی رسانههای سیاسی رواج داد. باید شیوههای تقابل در میان مومنین به گونهای جدید وارد عرصهي سیاست شود. نباید از اینکه متخلق به مکارم اخلاقی باشیم واهمهای داشته باشیم گاهی از اوقات ما فکر میکنیم اگر مکارم اخلاق را رعایت کنیم از نظر اجتماعی ضرر میکنیم و یا جامعه متضرر میشود در حالی که آن خدایی که بالای سر ماست و حمایت کننده و تدبیر کنندهي اصلی جامعه است در نهایت حق را به حقدار خواهد رساند و هر کسی را سرجای خودش مینشاند منتها قدری تحمل و بردباری میخواهد.
• اینکه ناگهان ما خود را منجی جامعه ببینیم و بخاطر برخی از حقطلبیها مصالح عالی اخلاقی را رعایت نکنیم، نتیجهاش این خواهد بود که نتیجهي بازی با دوستان را به دشمنان واگذار خواهیم کرد. درست عمل کردن این دوران بسیار سختتر از دورههای دیگر است. خوشا به سعادت کسانی که در این راه پیشتاز بشوند. رفتار اخلاقی حضرت امام و مقام معظم رهبری در اینباره همیشه الگو بوده است...
***
دورهي اول: مبارزه با کفر/ سرمایهي لازم: مجاهدت و تلاش عملی
جامعهي دینی در آغاز شکلگیری، با کفر و کافران و مشرکان، یعنی کسانی که نمیتوانند جامعهي دینی و ایمانی را تحمّل کنند، درگیر میشود. در دورهي اولِ رشد جامعهي دینی که بیشتر ناظر به دوران شکلگیری آن است، "درگیریِ با کفر" دارای مرزهای مشخصی است و شیوهي مبارزه هم شیوهي بسیار روشنی است.
برای اینکه انسان با کفر مبارزه کند، کافی است بر کلیاتی از ایمان و دین تکیه کند و با همین کلّیات به نبرد با کفر بپردازد. در این مرحله، مرزها شفاف هستند. شعارهای جبههي حق و باطل، کاملاً متفاوت، متعارض و متضاد هستند و برای درگیری هم هزینه زیادی لازم نیست. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبیلِ اللَّه»(1). معمولاً با خرج کردن اموال و با جان دادن در راه خدا و با صبر و مقاومت، این دوره از مبارزه پشت سر گذاشته میشود.
دورهي دوم: مبارزه با نفاق/ سرمایهي لازم: درایت و آگاهی
با طی شدن مرحلهي مبارزه با کفر و شکلگیری جامعهي دینی، این جامعه در روند رشد و تکامل خود، وارد مرحلهي دوم، یعنی مبارزه با نفاق میشود. در این مرحله، مرزها پیچیده میشوند، شعارها شبیه هم و شبهات در جامعه فراوان میشود و فریبخوردن زیاد اتفاق میافتد. در دوران دوم، مبارزه بیشتر در درون مرزهای جامعهي دینی شکل میگیرد. هزینهای هم که برای چنین مبارزهای باید پرداخت، هزینهای بیش از جان و مال خواهد بود.
یکی از هزینههای بسیار مهم "آبرو" است. خیلیها حاضرند از جان و مالشان بگذرند اما حاضر نیستند از آبرویشان بگذرند. زیرا گاهی از جان گذشتن، آسانتر است از اینکه انسان بخواهد از آبروی خودش بگذرد.
اما بیشترین سرمایهای که برای مبارزه در دوران دوم لازم است، هوشمندی است؛ برعکس دورهي اول که بیشترین سرمایهای که نیاز داشت، مجاهدت و تلاش عملی بود. به عبارت دیگر، بیشترین سرمایه برای پشت سر گذاشتن دورهي دوم، درایت و آگاهی برای خواص جامعه و برای عموم و آحاد جامعه است.
دشواری این دوره از مبارزه را میتوان با نگاهی دقیقتر به دو طرف این درگیری ملاحظه کرد. در دورهي اول، درگیری در واقع بین ایمان و کفر بود که مرزهای این دو کاملاً مشخص و شفاف است. اما در دورهي دوم، درگیری بین ایمان و نفاق است. نفاق هم خود دو صورت دارد که درگیری با نوع دوم آن، از سختی، پیچیدگی و دشواری بیشتری برخوردار است. نوع اول نفاق که درگیری با آن زیاد دشوار نیست، این است که افرادی در جامعه وجود داشته باشند که در ظاهر ایمان آوردهاند اما واقعاً ایمان نیاوردهاند. در واقع این افراد، "آگاهانه" و با انگیزهي جلب منافع خود، به ایمان تظاهر میکنند. این بخش از مبارزه با نفاق، زیاد سخت نیست و پیروزی در آن چندان دشوار نمینماید.
اما قسمت سختتر مبارزه با نفاق، مربوط به گروهی است که «یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یریدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذلِكَ سَبیلاً»(2). کسانی که نصف دین را قبول کردهاند و نصف دین را قبول نکردهاند و دنبال مسیری بین ایمان و کفر هستند. این یک نوع نفاق خطرناک است که گاهی در قالب "تحجر" خود را نشان میدهد و گاهی به شکل "التقاط" جلوه میکند. هر دوی اینها از همان نفاق نوع دوم هستند. که غالبا مشکل یک جامعهي اسلامی این نوع از نفاق است.
آنچه مبارزه در دوران دوم را بسیار دشوار میکند و باعث میشود که جامعهي ایمانی نتواند به راحتی ادعای پیروزی و پشت سر گذاشتن این دوره را داشته باشد، دشواری و پیچیدگی مبارزه با نفاق از نوع دوم است.
معنای پیروزی در دورهي اول
هر دورهای، پس از پیروزی در دورهي قبل و پشت سر گذاشتن آن فرا میرسد. البته روشن است که پیروزی در هر دوره از مبارزه و عبور کردن از هر کدام از این مراحل، "نسبی" است. یعنی وقتی میگوییم دوران مبارزه با کفر را پشت سر گذاشتیم، معنایش این نیست که دیگر خطر کفر جامعهي اسلامی را تهدید نمیکند، بلکه معنایش این است که فعلاً خطر کفر، موضوع اول جامعهي دینی نیست. معنایش این است که کفر کمی عقبتر رفته است و اگر هم بخواهد دوباره وارد مبارزه با جامعهي دینی بشود، بیشتر در چهرهي نفاق ظاهر خواهد شد.
معنای پیروزی در دورهي دوم
پیروزی در دورهي دوم مبارزه هم، به این معناست که دیگر نفاق، سلطه نداشته باشد. یعنی گرچه نفاق باز هم میتواند در جامعه تأثیرگذار باشد، اما دیگر بر جامعهي دینی تسلّط ندارد. ممکن است هنوز به مرحلهي ذلیل شدن نفاق و منافقان که فرمود: «تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ»(3)، نرسیده باشیم، اما میتوان گفت که نفاق به حاشیه رانده شده است.
با پیروزی در دوران دوم مبارزه، جامعهي دینی وارد مرحلهي سوم میشود.
اما اگر جامعهي دینی در هر کدام از این مراحل شکست بخورد، به مرحلهي قبل باز میگردد و مبارزهي بسیار دشوارتری آغاز میشود. این نگرانی از بازگشت جامعه به مرحلهي قبل، در تاریخ اسلام و در سیرهي اولیای الهی نیز مشهود است. از آن جمله از امام باقر(ع) در مورد جریان غدیر، روایت شده است که آنچه رسول اکرم(ص) در نصب حضرت علی(ع) به ولایت و جانشینی خود، در روز غدیر از آن بیمناک بود، رجعت و بازگشت مردم از همان مرحلهي ایمان ظاهری (نوعی نفاق) به دوران جاهلیت بود.(4) که البته با تلاش ائمهي اطهار(ع) جامعه اگر چه درگیر با مشکل نفاق باقی ماند، اما به کفر بازنگشت.
همچنین در روایت است که رسول اکرم(ص) در آخرین سفارشهای خود به حضرت علی(ع)، او را از تمام حوادثی که از آن پس بر او خواهد گذشت آگاه فرمود. سپس علی(ع) از وظیفهي خود در آن زمان پرسیدند و رسول اکرم(ص) پاسخی دادند که در آن، یکی از اصول مهم در ادارهي یک جامعهي دینی، بیان شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:
«صبر کن تا اینکه مردم خودشان به سمت تو بازگردند. پس در آن هنگام با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کن. و [پیش از بازگشت مردم به تو] هیچ یک از آن سه نفر را کنار نزن که به دست خودت به هلاکت دچار میشوی و مردم از نفاق به شقاق(5) باز خواهند گشت.»(6)
طبق این فرمایش رسول اکرم(ص)، دوران اول مبارزه در جامعهي دینی، دوران مبارزه با کفر و دوران دوم، دوران مبارزه با نفاق است. آن حضرت در این بیان خود، اهمیت و اولویت مراقبت از بازنگشتن جامعه از دوران مبارزه با نفاق، به دوران مبارزه با کفر را خاطر نشان کردهاند.
دوران اول و دوم در تاریخ اسلام
همانطور که اجمالاً اشاره شد، در تاریخ اسلام هم شبیه همین دوران اول و دوم، قابل مشاهده است. کما اینکه «یقاتِلُ عَلَی التَّنزیل» کاری بود که رسول خدا(ص) انجام میداد. و «یقاتِلُ عَلَی التَّاْویلِ» کاری بود که امیرالمؤمنین علی(ع) به آن پرداخت. داستان این تفکیک را از زبان امام باقر(ع) بشنوید:
جابر بن یزید جعفى از امام باقر(ع) نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: علی(ع) بر فراز منبر بود كه شخصى آمد و گفت: اى امیرمؤمنان! اجازه مىفرمایید سخنى را كه از عمّار یاسر شنیدهام كه از پیامبر خدا(ص) روایت مىكند، بگویم؟ حضرت فرمود: از خدا بیم داشته باشید و از عمّار جز آنچه را كه گفته روایت نكنید. این سخن را سه مرتبه تكرار كرد، آنگاه فرمود: بگو. او گفت: من از عمّار شنیدم كه مىگفت: از پیامبر خدا(ص) شنیدم كه مىفرمود: من بر سر تنزیل قرآن میجنگم و علی(ع) بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید. علی(ع) فرمود: سوگند به پروردگار كعبه، که عمّار راست گفته است. (7)
یعنی نزاع و جنگ بین ایمان و کفر در زمان پیامبر گرامی اسلام ظهور و بروز بیشتری داشت؛ در حالیکه جنگ بین ایمان و نفاق بیشتر در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) جریان داشت. همچنین در روایت دیگری در کتاب شریف کافی و نیز در تحف العقول، از امام باقر(ع) نقل شده است که:
خداوند پیامبر را با پنج شمشیر فرو فرستاد... و اما آن سه شمشیر آخته، یکی مربوط به مشرکین عرب، دیگری مربوط به اهل کتاب و سومی مربوط به مشرکین غیر عرب است(8). اما شمشیرى كه پیچیده و نگهداشته شده است، شمشیرى است كه توسط امیرالمؤمنین علی(ع)، بر گروه تعدیکنندگان از جامعهي مؤمنین کشیده میشود و تأویل این آیه خواهد بود که: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ؛ هرگاه دو گروه از مؤمنین به جان هم افتادند، بینشان اصلاح كنید. پس اگر یكى از آن دو گروه بر دیگرى ستم کرد، با آن گروه ستمکار پیکار كنید تا به فرمان خدا بازگردد.»(9) چنان که، وقتی این آیه نازل شد، پیامبر اكرم(ص) فرمود: برخى از شما پس از من بر سر تأویل قرآن خواهد میجنگید، چنانچه من بر سر تصریح قرآن جنگیدم. از پیامبر اكرم(ص) پرسیدند: آن شخص كیست؟ فرمود همان كسى كه دارد كفش پینه میزند؛ و منظورش امیر المؤمنین(ع) بود.(10)
دورهي سوم: مخالفت مؤمنین با یکدیگر/ سرمایهي لازم: دل پاک و اخلاق کریمه
دوران سوم مبارزه که بعد از پیروزی در دوران مبارزه با نفاق فرا میرسد، دوران مخالفت مؤمنین با یکدیگر است. خیلی دشوار است که بتوان ادّعا کرد یک جامعهي دینی از مرحلهي دوم مبارزه هم گذشته و توانسته نفاق را پشت سر بگذارد و وارد مرحلهي سوم گردد، زیرا گذشتن از این مرحله، کار بسیار بزرگی است، اما اگر جامعهي دینی ما توانسته باشد مرحلهي دوم را پشت سر گذاشته و وارد مرحلهي سوم شود، دوران سوم مبارزه آغاز شده است که دوران مخالفت مؤمنان با یکدیگر است. نمیخواهم نام مبارزه را برای این دوران استفاده کنم ولی به هر حال این مخالفتها هم یک نوع مبارزه تلقی میشود. مبارزهای که با همهي اختلافات از نظر فکر و سلیقه تا سطح و ظرفیتی که بین مؤمنین در یک جامعه وجود دارد، باید به تعامل و تعاون ختم گردد.
اما مهمترین سرمایهای که دورهي سوم مبارزه نیاز دارد چیست؟ مهمترین سرمایهي دورهي اول "مجاهدت و عمل" بود. مهمترین سرمایهي دورهي دوم هم "هوشمندی، علم، درایت و آگاهی" بود. مهمترین سرمایه برای دورهي سوم، "دل پاک، اخلاق کریمه و فضائل اخلاقی" است که مؤمنین باید داشته باشند.
در دورهي سوم مبارزه، برای اینکه مؤمنین بتوانند در اوج تعامل با یکدیگر قرار بگیرند، باید خیلی از خودگذشتگی داشته باشند. از خودگذشتگیهایی بسیار بیشتر از دوران اول و دوم. اگر در دوران اول از جان و مال میگذشتند و در دوران دوم اگر از آبرو میگذشتند، دیگر بالاتر از جان و مال و آبرو چیست که مؤمنین باید در دوران سوم از آن بگذرند؟ در دوران سوم، مبارزه خیلی سختتر و پیچیدهتر میشود. در این دوران، مومنان باید مایهي آبرومندی یکدیگر شوند، خطای یکدیگر را بپوشانند و حتی کوتاهیهای دیگر مؤمنان را به خود نسبت دهند. گاهی آبرو دادن در راه خدا برای کسانی که شجاعت و یا زهد دارند، راحت است ولی این کار که آبروی همدیگر را تقویت کنند، سختتر به نظر میرسد.
مهمترین وجه تمایز دورهي سوم، در مقایسه با دو دورهي قبل، به "ماهیت مبارزه و طرفین این مبارزه" برمیگردد. در دورهي اول، درگیری بین ایمان و کفر است. در دورهي دوم، درگیری بین ایمان و نفاق است. اما در دورهي سوم، مبارزه بین مراتب ایمان و یا اختلاف نظرهایی است که باید موجب رشد شود.
در دورهي سوم، مسئله این نیست که بعضیها نیمی از دین را پذیرفته و نیم دیگر آن را نپذیرفتهاند. فرض بر این است که مؤمنین، همهي دین را پذیرفتهاند اما در تشخیص اولویتهای احکام و ارزشهای دینی، دچار مشکل هستند. یک نفر میگوید: "این موضوع مهمتر است"، دیگری میگوید: "خیر، آن موضوع مهمتر است". در اصلِ احکام و ارزشها بین مؤمنین وحدت نظر وجود دارد، اما ممکن است در مقام "تشخیص اولویت" و یا در مقام "مصداق"، دچار اشتباه و اختلاف شوند و نتوانند جمعبندی درستی داشته باشند.
دوران سوم، دورانی است که اینگونه مسائل و اختلافنظرها، سهم عمدهای از مسائل جامعهي ایمانی را به خود اختصاص میدهد. البته اصل وجود اینگونه اختلافنظرها در میان مؤمنین همیشه دیده میشود اما در این دوران بیشتر به چشم میآید و گستردهتر هم میشود. و گاهی تبدیل به مسئلهي اصلی جامعه میشود.
البته این اختلاف نظر بر سر اهم و مهم را میتوان در میان برخی علما هم مشاهده کرد. زمانی حضرت امام(ره) فرمودند: حفظ نظام از نماز واجبتر است.(11) مخاطب این سخن کافران نیستند. بلکه روی این سخن با مؤمنان است. مؤمنانی که برخی اوقات ممکن است واجبات عبادی را ترجیح بدهند و به جهاد نروند و یا میخواهند برخی از مصالح عالیهي جامعهي اسلامی را به بهانهي موضوعات دست دهم به مخاطره بیندازند.
در این شرایط حضرت امام میفرمایند: الان مسئلهي مهم حفظ نظام است و حفظ نظام از اعظم واجبات است. اینجا اختلاف مؤمنین، در آن نیست که برخی حفظ نظام یا خواندن نماز یا هر کدام از احکام دیگر را واجب ندانند، بلکه اختلاف در اولویتی است که به هر کدام از واجبات میدهند. در مرحلهي بعد ممکن است اختلاف در تشخیص مصادیق باشد. مثل اینکه آیا الان فلان عمل، مصداق حفظ نظام هست یا نه؟
البته در سخنی که از حضرت امام مثال زدم، نمیخواهم بگویم دوران حضرت امام، دوران سوم بوده است. معلوم است که در دوران دفاع مقدس ما بیشتر در دورهي مبارزه با کفر بودیم. بلکه میخواهم بگویم جنس سخن حضرت امام از سنخ مطالب مربوط به دوران سوم است. یعنی بیان اولویتها.
بنابراین، مسئلهای که در درگیری میان مؤمنان در دورهي سوم وجود دارد، "ترجیحی" است که باید مؤمنین بین احکام شرعی بدهند. مسئله، اولویتبندی ارزشهای دینی و انسانی است. اینکه کدام حکم شرعی نسبت به احکام دیگر از اهمیت بیشتری برخودار است یا این که کدام صفت خوب، نسبت به صفات دیگر، با ارزشتر و کلیدیتر است یا در میان خطاهای مختلف، کدام خطا از اهمیت بیشتری برخوردار است. مثلاً دو نفر خطا کردهاند، اختلاف پیش میآید که خطای کدامشان مهمتر است؟ یکی دزدی کرده و دیگری تهمت زده، کدام خطا اهمیتش بیشتر است؟ در اینجا اختلاف نظرها میان مؤمنین رواج پیدا میکند.
با روشن شدن محل نزاع در دورهي سوم، میتوان هر سه دوره را، از نظر میزان شفافیت یا پیچیدگیِ محل نزاع و درگیری، در مقایسه با یکدیگر، ارزیابی کرد. در دورهي اول، محل نزاع کاملاً مشخص و شفاف است. نزاع میان ایمان و کفر است. در دورهي دوم هرچند محل نزاع نامشخص است، ولی کلّیتش تا حدود زیادی مشخص است. یا این است که بعضیها "به ظاهر" دین را قبول دارند، اما "به واقع" قبول ندارند و یا اینکه بخشی از دین را قبول دارند و بخشی از دین را قبول ندارند. در این دوره، محل نزاع دقیقاً مشخص نیست اما کلیت جریان، جریان نفاق است. در دورهي سوم که محل نزاع از ابهام بیشتری برخوردار است، کلیدیترین محل نزاع، "اختلاف بر سر ترجیحها" است که تا حدودی تبیین شد.
بنابراین وقتی جامعه در مسیر رشد خود، از جریان نفاق عبور کرد و دیگر کسی نتوانست با نفاق، جامعه را تحت تأثیر قرار دهد -یعنی نتوانست بیایمانی خود را پشت رفتارهای ظاهری مخفی کند، یا بیایمانی خود به بخشی از دین را پشت سر ایمان خود به بخش دیگری از آن پنهان نماید- جامعه وارد دورهي سوم خواهد شد.
بنابراین اگر جامعه، به این دلیل که از هوشمندی بسیار بالایی برخوردار است و همچنین به دلیل وجود ایثارها و ازخودگذشتگیها، در حدی بسیار بالا -به گونهای که مثلاً گروهی از مؤمنین حاضر باشند از آبروی خودشان مایه بگذارند- رشد یابد، با به دست آوردن یک ایمنی نسبی در مقابل خطر نفاق، دورهي دوم را پشت سر میگذارد و وارد مرحلهي سوم میشود. در این دوره، خودِ مؤمنین با هم درگیری سازنده و رشد دهندهای خواهند داشت.
ما الان نه میخواهیم در مقام "مصداق" در مورد اینکه چه کسی خطا کرده و چه کسی خطا نکرده، قضاوت کنیم و نه حتی در مقام "نظر" که اهمیت کدام خطا بیشتر است را تعیین کنیم. فقط میخواهیم نشان بدهیم که محل نزاع کجاست؛ که این کار را تا حدودی انجام دادیم.
اما این نزاع را چگونه میتوان به سرانجامی خوب رساند؟ برای حل کردن این نزاع و عبور از این درگیری، هم "هوشمندی" بسیار بیشتری نسبت به گذشته لازم است و هم به "مجاهدت" بسیار بیشتری نیازمندیم. زیرا هر کسی باید هم در مقام تبیین، نظریهي خودش را تشریح کند و صحت آن را روشن نماید و هم در مقام دفاع از نظریهي خود، بطلان نظریهي مخالف را نشان دهد. این کار، حتی نسبت به دوران دفاع مقدس هم، تلاش و مجاهدت بسیار بیشتری از انسان میطلبد. نه تنها مجاهدت، بلکه ایثارها و ازخودگذشتگیهای بسیار بیشتری را هم نیاز دارد. از خودگذشتگیهای عجیب و غریبی که اگر بخواهیم بدون تعارف صحبت کنیم، باید بگوییم این حرفها هنوز از قد و قوارهي نخبگان جامعه ما خیلی بزرگتر است. هر چند نا امید نیستیم و نمونههای عالی هم گوشه و کنار دیده میشوند.
اخلاقیات لازم برای پشت سر گذاشتن دوره سوم
برای پشت سر گذاشتن دورهي سوم، اخلاقیاتی لازم است که جامعهي امروز ما هنوز فاصلهي بسیار زیادی با آنها دارد. تا زمانی که جامعهي ما دورهي سوم را به خوبی پشت سر نگذارد، بعید است ظهور حضرت بقیةالله عج محقق شود و ما لایق دیدار آن حضرت و بهرهمندی از حکومت ایشان شویم. یکی از اخلاقیاتی که در دورهي سوم نیاز است را در کلام نورانی امام باقر(ع) به عنوان ویژگی لازم برای کسانی که میخواهند یاور امام زمان(ع) باشند، میتوان مشاهده کرد:
یکی از شیعیان، خدمت امام باقر(ع) رسید و عرضه داشت: «یاران ما در کوفه تعداد زیادی هستند و اگر شما امر [به قیام] کنید، حتماً از شما اطاعت میکنند و یقیناً از شما تبعیت خواهند کرد. [لذا ما همه منتظر فرمان شما هستیم.]» امام که میخواستند بفرمایند شما هنوز به حد منتظرین قیام ما نرسیدهاید، پرسیدند: «آیا اینگونه هست که هر وقتی احتیاج داشته باشید، راحت دست در کیف پول همدیگر کنید و پول بردارید؟» گفت: «نه، اینچنین نیست.» فرمود: «زمانی که مهدی ما بیاید، یاران او با هم اینگونه خواهند بود. اینقدر با هم ندار میشوند.» (12)
امام موسیبنجعفر(ع) در توضیح بیشتر این ویژگی، از یکی از شیعیانشان پرسیدند:
«شما شیعیان ما، در نیکی و محبت به یکدیگر چگونه هستید؟» گفت: «خیلی عالی، در بهترین حالت ممکن.». امام فرمودند: «آیا اینگونه هست که وقتی کسی پول لازم داشته باشد، به منزل برادر دینیاش برود و چون او در خانه نباشد، بگوید که کیسهي پولش را بیاورند، پس مهر و موم آن را باز کند و به مقدار احتیاجش بردارد و برود و کسی این کار او را زشت نداند؟» گفت: «نه، چنین چیزی در بین ما نیست.» امام فرمود: «پس شما از نظر نیکی به یکدیگر آنگونه که من دوست دارم، نیستید.» و در روایت دیگری فرمودهاند: «پس شما آنچنانکه ادعا میکنید، برادر نیستند.» و در جای دیگری فرمودهاند: «پس فایدهای ندارد.»(13)
این یک نمونه از ویژگیهای لازم برای پشت سر گذاشتن دورهي سوم است. یعنی در مسائل اقتصادیِ شخصی، مرز مالکیت اقتصادی، بین مؤمنین نیست. آنقدر با هم رفیق هستند که واقعاً پول من و تو ندارد. خب، واقعاً حتی از گروه متدینین، مذهبیها و انقلابیهای جامعهي امروز ما هم، خیلی بعید است که به چنین مقام و مرتبهای رسیده باشند.
نمونهي دیگری از اخلاقیاتی که برای پشت سر گذاشتن این دوران لازم است، به وجود آمدن این فرهنگ در میان خواص(14) متدین و مذهبی است که انسان، عیب برادر دینیاش را به خود بگیرد و حُسن خودش را به او نسبت بدهد؛ همانگونه که معصومین توصیه فرمودهاند (در ادامه به برخی روایات اشاره میشود). آیا ما امروز در جامعهي ایمانی خودمان، چنین فضایی را داریم؟ یا اینکه برای ارتقای برادر دینیاش تلاش کند، در حالی که شایستگی خودش از او بیشتر است. یا اینکه عیبهای رفیقش را با تلاش بیشتر خود پنهان کند و سعی کند عیبهای او را جبران کند تا کارها به پیش برود. در آن فضا، مفاهیمی حتی عالیتر از شایستهسالاری به وجود میآید. روایت ما در این زمینه کم نیست و در دوران سوم، مؤمنین باید توجه فراوانی به این روایات داشته باشند. چند نمونه از این روایات، و فاصلهي کنونی جامعهي خوب و در حال رشد ما را با شاخصهای تعیین شده توسط معصومین(ع) ببینید:
• رسول خدا(ص) میفرمایند: «براى گفتار و كردارى كه از برادرت سر میزند ، عذرى بجوى و اگر نيافتى ، عذرى بتراش»(15)
• و در کلامی دیگر فرمودند: «هر كس گناه و كردارِ بدِ مؤمنى را بپوشاند، اين كار بهتر (ارزشمندتر) از آن است كه دختر زنده به گور شدهاى را نجات دهد.»(16)
• امام باقر(ع) فرمودند: «هيچ دو مؤمنى بيش از سه روز با يكديگر قهر نكردند، مگر اينكه در روز سوم من از آن دو بيزار شدم. عرض شد: يا بن رسول اللّه! آنكه ظالم و مقصّر است، درست [چون حقّش همين است ]اما مظلوم چرا؟ فرمود: چرا آن مظلوم پيش مقصّر نمى رود و نمى گويد: مقصّر منم، تا آشتى كنند؟»(17)
• همچنین امام باقر(ع) در کلامی دیگر فرمودند: «مؤمن در برابر مؤمن وظيفه دارد كه 70 گناه کبیرهي او را بپوشاند! يَجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ أن يَستُرَ عَلَيهِ سَبعينَ كَبيرَةً!»(18)
• امام حسن عسکری(ع) میفرمایند: «بهترین برادران تو، آن است که اشتباهات تو را به خود نسبت دهد؛ خَيْرُ إِخْوَانِكَ مَنْ نَسَبَ ذَنْبَكَ إِلَيْهِ»(19)
جبهه، تجلّیگاه اخلاقیات مورد نیاز در دورهي سوم بود. برخی از اوقات، یک فرمانده میدانست بعضی از نیروهای زیر دستش از خودش لایقتر هستند. اگر فرماندهي گردان بود، میدانست بعضی از فرمانده گروهانهایش از خودش لایقتر هستند. فرمانده گروهان هم میدانست فرماندهي دستهای زیر دستش دارد که از خودش لایقتر است. فرمانده دستهای داشتیم که نیروی تک تیراندازش از خود او لایقتر بود و در همین شرایط، رابطهي آنها با یکدیگر به گونهای بود که از شدت محبتی که در میانشان بود، برای همدیگر جان میدادند. نه اینکه بر سر گرفتن پست و جایگاه با هم مبارزه کنند! آنکه توانایی بیشتری داشت و در عین حال زیردست بود، وقتی فرمانده برای پذیرش مسؤولیت فرماندهی به او اصرار میکرد که "تو لایقتری و باید فرماندهی را قبول کنی" در جواب میگفت: «من هر کمکی از دستم بر بیاید انجام میدهم. هر ایده، طرح و یا پیشنهادی هم داشته باشم میگویم. انتقاد و یا اشکالی هم اگر به نظرم برسد، منتقل میکنم و خلاصه اینکه هرگونه کمک فکری و عملی از دستم بربیاید، دریغ نمیکنم. بنابراین، دیگر چه نیازی است که من فرمانده باشم؟»
در عوض هر فرماندهای برای پیشبرد کارهایش به معاون و زیردستهای خوب نیاز دارد. خیلی از فرماندهان خوب، به دلیل نداشتن زیردستان قوی، موفق نمیشوند. «من برای تو زیردست خوبی هستم. سعی میکنم تصمیمهایت را به بهترین وجه، عملیاتی و اجرایی کنم. هم در مقام تصمیمگیری، مشورتهایم را میدهم و هم در مقام اجرا کمک خوبی برای اجرای تصمیماتت هستم. بنابراین دیگر چه نیازی است که من فرمانده باشم؟» از آن طرف، از نظر عاطفی هم بالاترین علاقهها و از خودگذشتگیها را نسبت به هم داشتند.
در حالیکه الان اصلاً این حرفها در جامعهي ما رسم نیست. امروز در جامعهي ما، این یک حرف عوامانه است که: کسی که خودش کاملاً توانایی ادارهي موفق یک سازمان را دارد، برود به شخص دیگری که مدیریت آن سازمان را به عهده دارد، کمک کند و تمام امتیازات ناشی از قوت عملکرد خودش را به پای آن مدیر ضعیفتر ثبت کند. بلکه ترجیح میدهد خودش مدیر باشد، تا امتیازات ناشی از موفقیتها به نام خودش ثبت شود. در جامعهي ما اصلاً رسم نیست که کسی عیب دیگری را بپوشاند. اخلاقیات لازم برای پشت سر گذاشتن رقابتها و مبارزههای دورهي سوم هنوز در جامعهي ما رسم نشده است. امروز رقابت و مبارزه در جامعهي ما متأثر از روشهای غربی است، در حالی که مبارزه و رقابت در دورهي سوم، معنای کاملاً متفاوتی با آنچه در غرب رخ میدهد، پیدا میکند.
این فرهنگ را باید میان سیاسیون و اهالی رسانههای سیاسی رواج داد. باید شیوههای تقابل در میان مومنین به گونهای جدید وارد عرصهي سیاست بشود. نباید از اینکه متخلق به مکارم اخلاقی باشیم واهمهای داشته باشیم گاهی از اوقات ما فکر میکنیم اگر مکارم اخلاق را رعایت کنیم از نظر اجتماعی ضرر میکنیم و یا جامعه متضرر میشود در حالی که آن خدایی که بالای سر ماست و حمایت کننده و تدبیر کنندهي اصلی جامعه است در نهایت حق را به حقدار خواهد رساند و هر کسی را سرجای خودش مینشاند منتها قدری تحمل و بردباری میخواهد.
اینکه ناگهان ما خود را منجی جامعه ببینیم و بخاطر برخی از حقطلبیها، مصالح عالی اخلاقی را رعایت نکنیم نتیجهاش این خواهد بود که نتیجهي بازی با دوستان را به دشمنان واگذار خواهیم کرد. درست عمل کردن این دوران بسیار سختتر از دورههای دیگر است. خوشا به سعادت کسانی که در این راه پیشتاز بشوند. رفتار اخلاقی حضرت امام و مقام معظم رهبری در این باره همیشه الگو بوده است...
--------------------------------------------------------
(1) انفال/72
(2) إِنَّ الَّذینَ یكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یریدُونَ أَنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یریدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذلِكَ سَبیلاً (نساء/150)
(3) در توصیف دولت کریمه، میفرماید: دولتی که به واسطهي آن، «نفاق و اهل نفاق ذلیل میشوند.» (کافی، ج3، ص424)
(4) «... فَخَشِی رَسُولُ اللَّهِ ص قَوْمَهُ وَ أَهْلَ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ أَنْ یتَفَرَّقُوا وَ یرْجِعُوا إِلَى الجَاهِلِیة ...» (احتجاج طبرسی،ج1،ص57)
(5) مخالفت آشکار؛ کفر.
(6) «أن رسول الله ص لما أوصى علیا ع لما احتاج إلیه فی وقت وفاته عرفه جمیع ما یجری علیه من بعد من أمر واحد بعد واحد من المستولین فقال له علی ع على ما تأمرونی أن أصنع فقال تصبر و تحتسب إلى أن یعود الناس إلیك طوعا فحینئذ تقاتل الناكثین و القاسطین و المارقین و لا تنابذن أحدا من الثلاثة فتلقى بیدك إلى التهلكة و یرتد الناس من النفاق إلى الشقاق» (الاستغاثة، ابوالقاسم الکوفی فرزند احمد بن موسی فرزند امام جواد، م352هـ ، ج1، ص81/ الصوارم المهرقة، شهید سید قاضی نورالله تستری، م 1019هـ ، ص285)
(7) عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِی، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ائْذَنْ لِی أَتَكَلَّمْ بِمَا سَمِعْتُ مِنْ عَمَّارِ بْنِ یاسِرٍ یرْوِیهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. فَقَالَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقُولُوا عَلَى عَمَّارٍ إِلَّا مَا قَالَهُ.. حَتَّى قَالَ ذَلِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ تَكَلَّمْ. قَالَ سَمِعْتُ عَمَّاراً یقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یقُولُ أَنَا أُقَاتِلُ عَلَى التَّنْزِیلِ وَ عَلِی یقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ . فَقَالَ (ع) صَدَقَ عَمَّارٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.(بصائر الدرجات، ص309)
(8) در متن روایت، آیات قرآنی که متناظر با هر کدام از این سه گروه هستند، آورده شده است.
(9) حجرات/9
(10) کافی، ج5، ص10، باب وجوه الجهاد/تحف العقول، ص288
(11) طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامهها، و رادیو- تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است كه مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. (8/1/68 ،صحیفه امام، ج21، ص335)
باید عرض كنم حكومت، كه شعبهاى از ولایت مطلقه رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه وآله و سلم- است، یكى از احكام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احكام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است. حاكم مىتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل كند ... و مىتواند هر امرى را، چه عبادى و یا غیر عبادى است كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامى كه چنین است جلوگیرى كند. حكومت مىتواند از حج، كه از فرایض مهم الهى است، در مواقعى كه مخالف صلاح كشور اسلامى دانست موقتاً جلوگیرى كند. (16/10/66، صحیفه امام، ج20، ص452)
مسئله حفظ نظام جمهورى اسلامى در این عصر و با وضعى كه در دنیا مشاهده مىشود و با این نشانه گیریهایى كه از چپ و راست و دور و نزدیك نسبت به این مولود شریف مىشود، از اهمّ واجبات عقلى و شرعى است كه هیچ چیز به آن مزاحمت نمىكند؛ و از امورى است كه احتمال خلل در آن عقلًا منجز است.(22/11/63، صحیفه امام، ج1، ص153)
حفظ اسلام یك فریضه الهى است، بالاتر از تمام فرایض؛ یعنى، هیچ فریضهاى در اسلام بالاتر از حفظ خود اسلام نیست. اگر حفظ اسلام جزء فریضههاى بزرگ است و بزرگترین فریضه است، بر همه ما و شما و همه ملت و همه روحانیون حفظ این جمهورى اسلامى از اعظم فرایض است.(4/8/60، صحیفه امام، ج15،ص329)
(12) «قِیلَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْكُوفَةِ لَجَمَاعَةٌ كَثِیرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوكَ وَ اتَّبَعُوكَ قَالَ یجِیءُ أَحَدُكُمْ إِلَى كِیسِ أَخِیهِ فَیأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ فَقَالَ لَا فَقَالَ هُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَلُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ النَّاسَ فِی هُدْنَةٍ نُنَاكِحُهُمْ وَ نُوَارِثُهُمْ حَتَّى إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَایلَةُ وَ أَتَى الرَّجُلُ إِلَى كِیسِ أَخِیهِ فَیأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یمْنَعُهُ» (وسائلالشیعه، ج5، ص120 و نیز: الاختصاص، ص24)
(13) «... ثُمَّ قَالَ یا عَاصِمُ كَیفَ أَنْتُمْ فِی التَّوَاصُلِ وَ التَّبَارِّ فَقَالَ عَلَى أَفْضَلِ مَا كَانَ عَلَیهِ أَحَدٌ فَقَالَ یأْتِی أَحَدُكُمْ إِلَى مَنْزِلِ أَخِیهِ فَلَا یجِدُهُ فَیأْمُرُ بِإِخْرَاجِ كِیسِهِ فَیفُضُّ خَتْمَهُ فَیأْخُذُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَتَهُ فَلَا ینْكِرُ عَلَیهِ قَالَ لَا قَالَ لَسْتُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ مِنَ التَّوَاصُلِ وَ الصَّنِیعَةِ لِلْفُقَرَاءِ» (وسائلالشیعه، ج25، ص34؛ همچنین کافی، ج2، ص173 باب حق المؤمن علی اخیه؛ کشف الغمه، ج2، ص148)
(14) خواص شامل گروه مسئولین نمیشود، بلکه منظور از خواص، در مقابل تعبیر عوام است. خواص، آن کسانی هستند که کمتر دنبالهرو هستند، و بیشتر با اتکا به بررسیها، تشخیصها، و ارزیابیهایی که خودشان از وقایع، تحلیلها و توصیهها دارند، تصمیم میگیرند. معنای این مفهوم، در بیان رهبر معظم انقلاببه خوبی تبیین شده است:
«در هر جامعه و شهر و كشورى، از یك دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم مىشوند: یك قسمْ كسانى هستند كه بر مبناى فكر خود، از روى فهمیدگى و آگاهى و تصمیمگیرى كار مىكنند. راهى را مىشناسند و در آن راه - كه به خوب و بدش كار نداریم - گام برمىدارند. یك قِسم اینهایند كه اسمشان را خواص مىگذاریم. قسم دیگر، كسانى هستند كه نمىخواهند بدانند چه راهى درست و چه حركتى صحیح است. در واقع نمىخواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درك كنند. به تعبیرى دیگر، تابع جَوّند. به چگونگى جوّ نگاه مىكنند و دنبال آن جوّ به حركت در مىآیند. اسم این قسم از مردم را عوام مىگذاریم. ... خواص چه كسانى هستند؟ آیا قشر خاصّى هستند؟ جواب، منفى است. زیرا در بین خواص، كنار افراد با سواد، آدمهاى بىسواد هم هستند. گاهى كسى بىسواد است؛ اما جزو خواص است. یعنى مىفهمد چه كار مىكند. از روى تصمیمگیرى و تشخیص عمل مىكند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرك ندارد و لباس روحانى نپوشیده است. بههرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.» برای توضیح بیشتر، رجوع کنید به سخنرانی مقام معظم رهبری، در تاریخ 20/3/1375، در جمع فرماندهان لشكر 27 محمد رسولالله (ص)، در موضوع عوام و خواص. منبع: سایت رسمی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت ایت الله خامنه ای.
(15) «اُطْلُبْ لِأَخِيكَ عُذْراً فَإِنْ لَمْ تَجِدْ لَهُ عُذْراً فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْراً» (خصال صدوق،ج2، ص622)
(16) «مَن أطفَأ عَن مُؤمِنٍ سَيِّئَةً كانَ خَيراً مِمَّن أحيا مَوؤودَةً.» (میزان الحکمه، حدیث ١٤٧٨٩)
(17) «مَا مِنْ مُؤْمِنَيْنِ اهْتَجَرَا فَوْقَ ثَلَاثٍ، إِلَّا وَ بَرِئْتُ مِنْهُمَا(!) فِي الثَّالِثَةِ. فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! هَذَا حَالُ الظَّالِمِ. فَمَا بَالُ الْمَظْلُومِ؟! فَقَالَ ع: مَا بَالُ الْمَظْلُومِ لَا يَصِيرُ إِلَى الظَّالِمِ فَيَقُولُ: «أَنَا الظَّالِمُ» حَتَّى يَصْطَلِحَا.»(خصال صدوق، ج1، ص183)
(18) کافی، ج2، ص208
(19) بحار، ج71، ص188
کد خبر:106332 -
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : تحلیل پناهیان, دورانهای تکامل جامعهي دینی, رقابت در جبهه اصولگرايان, عبور از كفر و نفاق, ,